اینجا کسی دارد نمی آید...

ساخت وبلاگ
روز پنجم نویسه‌ای برای توداشلی از نیچه خیلی فاصله داردو از کافکاهیچ خیامی پای کوزه‌هایشان نیستو بی آنکه نیوتون را بشناسندسیبها را می‌چیننداینجا هیچ غاری وجود ندارداز آسمان و زمین همکسی ریسمان نمی‌بافدو باید یکی باشد تا یکی زاده شودمثل گوسفندهایشانکه بی‌آنکه عاشق باشند می‌زاینددر این علفزارهاکسی خدای کسی نیستو گاوها چاق‌ترین دوستان صمیمی همه‌اند!زنها در کرستهایشان چیزی پنهان نمی‌کنندو مردها بند تنبانشان سفت است!راستی نگران من نباششبها زود می‌خوابمو روزها به بچه‌ها نقاشی می‌آموزمبرایم آش علفهای صحرایی می‌آورندمی‌گویند از شهر آمده‌ایهنوز هذیان می‌گویی!این آش برایت خوب است... اینجا کسی دارد نمی آید......ادامه مطلب
ما را در سایت اینجا کسی دارد نمی آید... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakamehaa بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 13 بهمن 1401 ساعت: 18:54

داشلی. روز شانزدهمنویسه‌ای برای آزادییک آسمان افتاده روی سینه بغضمیک پنجره حتی هوای تنگ ما را نیستآرامش این چشمهایم را مکن باورتا در سر این ابرها افکار بارانی ست!این روزها دیگر کسی حتی اگر شاعراز خود سراغ عاشقی‌ها را نمی‌گیردمتروکه‌ای هستیم روی خاطره‌هاییاز بوسه‌زار روزهای رفته‌ی بی‌ردقلب سکوت ما شکسته می‌شود وقتیآواز میل داغ روی پوست می‌پیچدهر گوشه از این شهر شام‌آوار بی‌فردانجوای یاری کن مرای دوست می‌پیچدمن عاشقی را پای هرچه بید می‌کارمقلبی که دارم گرم و بی‌تردید می‌کارمرویای خود را می‌گذارم وقف آزادیفریاد را در خاکی از تبعید می‌کارم... اینجا کسی دارد نمی آید......ادامه مطلب
ما را در سایت اینجا کسی دارد نمی آید... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakamehaa بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 13 بهمن 1401 ساعت: 18:54

جهان را زمین می‌گذارم
و به حرفهایت گوش می‌سپارم
من زبان چشمهای تو را
خوب میفهمم
که با آن لهجه قهوه‌ای
دوستت دارمهایت شنیدنی‌ست...
چه پر ادامه
در فهم آتش غرق می‌شوم
تا سکر یک بوسه در من می‌ریزد!
جهان را زمین می‌گذارم
و در عرفان گرم نفسهایت
دگردیس می‌شوم
در لابه‌لای مرگ و تولد...

اینجا کسی دارد نمی آید......
ما را در سایت اینجا کسی دارد نمی آید... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakamehaa بازدید : 95 تاريخ : پنجشنبه 13 بهمن 1401 ساعت: 18:54